سروش و سروینسروش و سروین، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

سروش و سروین دوقلوهای نازنینم

و ..... اولین روز

گلای من سلام. در ادامه ی پست قبل باید براتون بگم که روز بعدش خیلی خوب از خواب بیدارشدین و این باورنکردنی بود ولی به هر حال خدا رو شکر. روز اولی بود که به خانه ی کودک می رفتین که من مجبور شدم تمام مدت پیشتون باشم. براتون بگم که در خانه ی کودک ما کلاس به معنایی که ما میشناسیم وجود نداره و بچه های هر گروه سنی توی یک طبقه هستن. کلاس های زبان و نقاشی و یوگا و نمایش خلاق هم جز برنامه هاتونه در روزهای هفته. اینا رو نوشتم چون اثر گذر زمان روی این برنامه ها مثل لاک غلط گیره ، نه به خاطر غلط بودنشون که درست هم هستن. به خاطر کرور کرور برنامه در هر روز و هر ساعت که باعث می شه این لحظه های قشنگ رو از یاد ببریم و یا حداقل در ذهنمون...
28 فروردين 1392

23 فروردین 92 پارک و بازی

گلای من ما روز جمعه مون رو با دوستای بابا گذروندیم و خیلی بهمون خوش گذشت . عمو یه بادبادک خوشکل درست کرده بودن و حلقه های دورش رو هم شما و بابا با کمک هم درست کردین. بعد هم باهم روش نقاشی کشیدیم و آماده شد برای بازی. بعد با هم رفتیم پارک. خاله جونی آش پخته بود که تو پارک خوردیم و بعد شما رفتین بادبادک بازی. اون روز باد نمی وزید و سخت می شد بادبادک رو پرواز داد ولی شما حسابی بدو بدو کردین و خوشحال بودین. تلاش سروش برای به آسمان فرستادن بادبادک و اینبار تلاش سروین خانومی وقتی که تلاش های بسیار برای بازی با بادبادک به ناامیدی بدل شد رفتیم اسکوتر بازی. شما اونجا دوست هم پیدا کردین، دنیز و درسا...
25 فروردين 1392

من مسئول گل خودم هستم

شازده کوچولو یک بار دیگر به تماشای گل های سرخ رفت و به آن ها گفت: " شما اصلا شبیه گل سرخ من نیستید. شما هنوز چیزی نشده اید، چون کسی شما را اهلی نکرده و شما هم کسی را اهلی نکرده اید. شما مثل روباهِ من در روزهای اول آشنایی مان هستید. در آن روزها، او فقط یک روباه بود؛ روباهی مثل صد هزار روباه دیگر. اما من او را دوست خودم کرده ام و حالا او در تمام دنیا بی مانند است ." گل ها خیلی خجالت کشیدند . شازده کوچولو حرفش را ادامه داد و گفت: " شما گل هلی زیبایی هستید ، اما درونتان خالی است. هیچ کس نمی تواند برای شما بمیرد. البته یک رهگذر معمولی ممکن است گل مرا هم ، گلی مثل همه ی شما به حساب آورد. ولی گلِ من به تنهایی بهتـــــر از هم...
15 فروردين 1392

نوروز 92

سلام. سال نو مبارک. امیدوارم سال ٩٢ سالی سرشار از سلامت، سعادت و شادی برای همه مردم دنیا باشه. خصوصا شما که الان دارین این پست رو می خونین. سروش و سروین عزیزم الآن که دارم می نویسم چهارشنبه 14 فرودین 92 ساعت 5 بعد از ظهره. و هنوز در تعطیلات نوروزیم و سه روز آخر هفته به تعطیلات اضافه شده. اولین عکسمون از چند دقیقه قبل از تحویل سال گلای من.بعد از تحویل سال رفتیم خونه ی مامانی اینا و بعد هم دید و بازدید عید منزل اقوام شروع شد. ما ماشاءا... فامیل زیاد داریم ولی یکی از جاهایی که به شما خیلی خوش گذشت و البته عکس هم گرفتیم ، خونه ی خانوم خانوما ، محیا خانومیه.(محیا سروین رو خانوم خانوما صدا می کنه،بس که خوش زبونه...
14 فروردين 1392
1