و ..... اولین روز
گلای من سلام. در ادامه ی پست قبل باید براتون بگم که روز بعدش خیلی خوب از خواب بیدارشدین و این باورنکردنی بود ولی به هر حال خدا رو شکر. روز اولی بود که به خانه ی کودک می رفتین که من مجبور شدم تمام مدت پیشتون باشم. براتون بگم که در خانه ی کودک ما کلاس به معنایی که ما میشناسیم وجود نداره و بچه های هر گروه سنی توی یک طبقه هستن. کلاس های زبان و نقاشی و یوگا و نمایش خلاق هم جز برنامه هاتونه در روزهای هفته. اینا رو نوشتم چون اثر گذر زمان روی این برنامه ها مثل لاک غلط گیره ، نه به خاطر غلط بودنشون که درست هم هستن. به خاطر کرور کرور برنامه در هر روز و هر ساعت که باعث می شه این لحظه های قشنگ رو از یاد ببریم و یا حداقل در ذهنمون...